الحمد لله رب العالمین و به نستعین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
حدیث اخلاقی (علت نامگذاری کنیه امام حسین علیهالسلام به اباعبدالله)
«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ اَلَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اَللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اَللَّيْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اَللَّهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ [لِزِيَارَتِكَ] اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ [وَ عَلَى أَوْلاَدِ اَلْحُسَيْنِ] وَ عَلَى أَصْحَابِ اَلْحُسَيْنِ … اَلَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ اَلْحُسَيْنِ عليه السلام».[۱]
ایام حزن اهل بیت علیهمالسلام و ماه صفر است. روز شروع درس و بحث است. روزهای چهارشنبه معمولا مباحث اخلاقی را بیشتر میپرداختیم.
رسم اعراب در قرار دادن کنیه برای افراد
عبادت چیست؟
پدر عبادت، حضرت ابی عبدالله الحسین (علیهالسلام) است و کنیهی ایشان، ابو عبدالله است. عبادت چیست؟ و چه کنیم عابد شویم؟
عربها رسمشان این است که برای احترام و ادب، پدر را مُکَنَّی میکنند به تشخصاتی که دارد. یکی از آن تشخصات، اُبُوَّت و بُنُوَّت است؛ رابطهی پدری و پسری. عربها رسمشان این است که چه کنیه مادر و چه پسر را از بچه بزرگتر یا بچه متشخصتر از اولاد میگیرند. ﴿وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ﴾.[۲] معمولا اولین اولاد، یا بچه متشخص که بزرگیای دارد از او میگیرند.
کنیه اسمی و کنیه وصفی اباعبداللهالحسین (علیهالسلام)
در اینکه وجود نازنین و بابرکت امام حسین (علیهالسلام) کنیهشان ابوعبدالله است، شکی نیست. اما در اینکه چرا اباعبدالله هستند؟ یک احتمال این است که حضرت فرزند یا فرزندانی به نام عبدالله داشتند و به کنیهی ایشان مکنی شدند. و از آنجا که عبدالله، شاید عبدالله صغیر باشد و حالاتش و زبان حال و مقالشان دردآور و رنجآور بود، برای این جهت، حضرت به عبدالله اسمی فرزندشان ابوعبدالله مُکَنَّی شدند.
احتمال دیگر که این را میپسندیم این است که حضرت (صلواتاللهعلیه)، پدر عبدالله اسمی نیستند؛ پدر عبدالله وصفی هستند. فرق عبدالله اسمی با عبدالله وصفی این است که هر کس که متصف به عبودیت عبادت خدا شود، عبدالله است و حضرت، ابوعبدالله، یعنی پدر این کسی که میخواهد عبد شود، خواهد بود. فلسفهی آفرینش انسان هم جز عبادت، نیست. ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾.[۳] اگر اینطور باشد، حضرت پدر تمام کسانی هستند که میخواهند خدا را عبادت کنند. چطور کسی که تخصص در علمی دارد او را در فارسی پدر آن علم میدانند؛ پدر فقه، پدر فلسفه، پدر فیزیک. گویا امام حسین (علیهالسلام) حضرت اباعبدالله، پدر کسانی است که میخواهند عبد خدا باشند.
در فرازی از الهینامه – که بحمدالله شش دفتر فارسی است و دو دفتر عربی به آن اضافه شده است – گفتیم: «الهی گرچه عبد نیستم، اما عبداللهزاده هستم». اینجا هم، یکی عبد وصفی و دیگری، عبد اسمی است.
عبدالله وصفی بالاتر از عبدالله اسمی است. حالا این عبادتی که عبدالله وصفی که حضرت ابوعبداللهالحسین (علیهالسلام)، پدر این عبدالله است، این عبدالله چیست؟
تفکر، مصداق مهم
عبادت
امام رضا (علیهالسلام) – هر چند از ائمه دیگر هم نقل شده است -در کتاب کافی شریف، ج۲، ص۵۵، باب تفکر، حدیث۴، این حدیث از ایشان آمده است؛
«لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».[۴]
این حدیث باید برای همه آکادمیهای علمی و عملی جهان تابلو شود. عبادتی که فلسفه آفرینش است، زیاد نمازخواندن و روزهداشتن نیست. عبادت، تفکر در امر خدا است. مراد از این امر آیا اوامر تکوینی است، یا تشریعی؟ آیا در بایدها و نبایدهای الهی فکر کنیم، یا در کارهای باریتعالی تفکر کنیم؟ به نظر ما تا دلیل بر تخصیص نداشته باشیم، عموم اولی است. امر در اینجا هم اعم از اوامر تکوینی و تشریعی است. ما بیاندیشیم که خدا از ما چه میخواهد و چه نمیخواهد. این اخلاق است. اخلاق، یعنی مراقب بایدها و نبایدها باشیم. اخلاق فقه را هم دارد؛ چون فقه، فعل مکلفین را دارد که از باید و نباید خارج نیست. اخلاق یعنی انسان مراقب بایدها و نبایدها باشد.
از برخی بزرگان، سؤال کردند: «سیر و سلوک چیست»؟ گفت: «واجبات را انجام دهید و محرمات را ترک کنید. مستحبات پیشکش شما». ما اول مأمور به انجام واجبات و ترک محرمات هستیم، بعد سراغ باقی کارها باید برویم. این امر اعم از اوامر تکوینی و تشریعی است. مثلا یکی از اوامری که باید لحاظ کنیم، در امور روزمره تمامش عبرت است. از صبح که ما اینجا هستیم، همه عبرت است. امام حسین (علیهالسلام) فرمودند: «أنا قتیل العَبَرة»؛[۵] من کشته عَبَره هستم؛ عبره از عبور، یا از عبرت، هر دو درست است. اشک آدم را میسازد. اشک بر حضرت، اشک سرد است. این اشک آدم را شاد میکند، نه غمگین. اشک بر ابیعبداللهالحسین (علیهالسلام)، خنک کننده است و نشاطآور است. بچه هیئتیها که شب هیأت میروند، صبح نقل میکنند چه حال خوبی داشتیم. این حال خوب دلیل بر نشاط است.
نمونهای از تفکر صحیحی که مصداق عبادت است
از امام صادق (علیهالسلام) پرسیدند، تفکر چیست؟ حضرت فرمودند: «يمر بالخربة وبالدار فيفكر، ويقول: أين ساكنوك؟ أين بانوك؟ مالكِ لا تكلمين».[۶]
به این خرابهها گذر کنید، ببینید بانیان آن کجا رفتند؟ چه شدند؟ قیصرها کجا رفتند؟ هر لحظه عالم در حال تحویل و تحول است.
«هر شکاف خرابه دَهَنی است که به معموری جهان خندد».
در این فضایی که ما هستیم شکافهای در و دیوار به معمور بودن جهان میخندند که چطور شما جهان را آباد میکنید، در حالی که اینها باید خراب شوند. اینها نشان تفکر است. ما اگر تفکر کنیم، به این نکته میرسیم که این عالم خرابآبادی است که حکایت از آبادکنندگانی است که الآن از آنها خبری نیست. ما این را سرلوحه زندگی قرار دهیم که یک روزی همه ما باید برویم. آثار تفکر این است که به آدم، عبادت میدهد. تفکر انسان را به یقین میرساند.
بهترین عبادت، استمرار داشتن بر تفکر در مورد صفات خداوند
به تعبیر امام صادق (علیهالسلام) در کافی: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِي اللَّهِ وَ فِي قُدْرَتِهِ»؛[۷] بهترین عبادتها این است که انسان تفکر در امر الهی را ادامه دهد. ادمان یعنی پیوسته در کاری بودن. «من أدمَنَ»، یعنی «مَن استَمَرّ»؛ استمرار داشته باشد. کار چیزی است و تداوم آن چیز دیگری است. اسلام آوردن یک چیزی است و مسلمان ماندن و مؤمن ماندن چیز دیگری است. ایمان آوردن آسان است، ولی ایمان را نگه داشتن سخت است. انقلابی شدن آسان و انقلابی ماندن سخت است؛ چون ادمان میخواهد. بشر و زمان و مکان است. در این اسارت زمانی باید کیفیت و کمیت کارها را به ذات باریتعالی متصف کنیم.
ما اگر یکبین باشیم و دوبین نباشیم، خدابین باشیم و خودبین نباشیم، به امور اخلاقیمان میرسیم.
در این اولین روز بحث برای تفکر خود برنامهریزی کنید. «التفکر فی أمر الله». هر روز، هر هفته، هر ماه، موضوعی را برای تفکر قرار دهیم و به آن فکر کنیم. بهترین زمان برای فکرکردن، موقع خواب و وارد شدن در عالم دیگر است که خواب هم یک مرگ صغیر است.
روزها فکر من است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال تن خویشتنم
ز کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
انشاءالله این تفکر را نهادینه کنید، تا از ممکنالوجود به واجبالوجود و از این خصوصیات امروزی انشاءالله به خدا برسیم که برای عالم دیگر آفریده شدیم، نه این عالم.
بهروز بودن عرفان امام حسین (علیهالسلام)
اینکه امام حسین (علیهالسلام) هم اباعبدالله هستند به همین جهت است که ایشان راه تفکر را باز کردند که تا ابد بشر وامدار تفکری ایشان است. تفکری که حماسه را با عرفان آمیختند؛ این هنر حضرت بود. شاید برخی حماسه داشتند و برخی عرفان و عارف مسلک باشند، ولی عرفان ناظر و حاضر و بهروز و پویا کار هر کسی نیست. متخلق و عارف هیچ گاه خمود نیست، به روز است. این عرفان، پسندیده است. عرفان مطالب و اصولش گرچه غیر متغیر است، ولی حالاتش با توجه به زمان، متغیر است. ما عارف زنده میخواهیم. به تعبیر امام رضا (علیهالسلام): «فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا»؛[۸] اگر مردم لطافتهای کلام ما را بدانند، از ما پیروی میکنند. این اخلاق است. انشاءالله لطایف کلام آن بزرگواران را بشناسیم و به آن عمل کنیم.
[۱] کلیات مفاتیح الجنان، قمی، شیخ عباس، ج۱، ص۴۵۸٫
[۲] سوره بلد، آيه ۳٫
[۳] سوره ذاریات، آيه ۵۶٫
[۴] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج۲، ص۵۵٫
[۵] كامل الزيارات – ط مكتبة الصدوق، ابن قولويه القمي، ج۱، ص۱۱۶٫
[۶] بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج۶۸، ص۳۲۷٫