بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از راههای رسیدن به حضرت حق یا پیاده کردن آیه ﴿يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ﴾،[۱] برنامهریزی و عمل به دستورالعملهایی است که انسان به وسیله آنها میتواند راه را میانبُر برود؛ گرچه سخت است، ولی میشود ره صد ساله را یک شبه برود. و این یکشبها پیمودن باعث میشود هزار و یک شب بشود و انسان را کامل کند. از راههایی که راه میانبر است و هم پیمودنش و هم برنامهریزیاش سخت است، ولی در عین حال آسان است. برنامهریزی اولیهاش شاید مشکل باشد، ولی همین که برنامه ریخت و متعبد بود، آسان میشود؛ [برنامهریزی برای عمل به سیره اولیای الهی مانند سلمان (علیهالسلام) است].
روزی در محضر امام حقایق، امام صادق (علیهالسلام) صحبت از جناب ابوذر و جناب سلمان شد. معلوم میشود معارف هم دارای مراتب است و ایمان و معرفت و سیر و سلوک، مقول به تشکیک است. حضرت جملهی زیبایی فرمودند؛ ایشان فرمودند: «ابوذر و سلمان هر دو از بزرگان صدر اسلام هستند، ولی مقام سلمان بالاتر است. سلمان به جایی رسید که نسبتش با رسول مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نسبت برادری بود».
تا جایی که فرمودند: «اگر ابوذر میدانست در دل سلمان چه میگذرد، او را میکشت؛ لقتله».[۲] این قدر مقام سلمان بالا است.
در جای دیگر حضرت این را فرمودند که قابل عنایت است: «إنما صار سلمان من العلماء؛ لأنه امرء منا اهل البیت فلذلک نسبته الی العلماء».[۳] این یعنی عالم بالله و اهل معرفت و سیر و سلوک. چرا که مردی است که به ما منتسب است. برای همین او را نسبت به علما میدهند. در جای دیگر میفرمایند: «سلمان منا أهل البیت». چرا او این گونه شد؟ حدیث دقیقی است. از امروز برای این حدیث برنامهریزی کنیم.
مرحوم شیخ مفید نقل میکند – هر چند این حدیث در امالی طوسی، ج۱، ص۱۳۳ و بحار، ج۲۲، ص۳۲۷ هم نقل شده است – منصوربنبُزُرج است که به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم: «مولای من ما از شما زیاد میشنویم که سلمان فارسی نگویید؛ بلکه بگویید سلمان محمدی؛ چرا باید این چنین بگوییم؟ چرا حضرت سلمان کنار حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) مطرح میشود؟
فرمودند: به سبب سه ویژگی، سلمان چنین شد»؛ ما هم اینها را در خود پیاده کنیم:
«إحداها ایثاره هوی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) علی هوی نفسه»؛ خواسته امیر المؤمنین (علیهالسلام) را بر خواسته خود مقدم میداشت. ولایتمداری او، نبوتمداری و اعتقاد به رسالت سر جای خود. نسبت به جانشینان رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) متعبد بود؛ خواستهای مقابل ایشان نداشت.
«و الثانیة حبه للفقراء و اختیاره إیاهم علی أهل الثروة و العدد»؛ فقرا را دوست داشت و آنها را بر اهل ثروت مقدم میداشت. این دستوری برای مسئولین ما است. باید فقیردوست باشیم و با آنان نشست و برخاست داشته باشیم.
و سومین خصلت حضرت فرمودند: «حبه للعلم و العلماء». محبوبش علم و علما بود. علم دوست و عالم پرور بود. در این دوره ریاست جمهوری جدید و در این سال جدید حوزه عرض میکنیم این سه خصلت جناب سلمان را سر لوحه زندگی خود قرار دهید؛ ولایتمدار باشید، برای فقرا کار کنید و برای فقرا برنامه ریزی کنید. برای علما برنامهریزی کنید. حوزه و دانشگاه باید حمایت شوند و امکانات در اختیارشان باشد.
بعد حضرت فرمودند: «کان سلمان عبدا حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین».[۴] ما هنگام نماز میخوانیم، میگوییم: ﴿قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾.[۵] بعد هم میگوییم: «خدایا ما مشرک نیستیم و مسلمان هستیم».[۶]
سلمان عبد صالح بود و حنیف و مسلم بود. دینمدار و اهل تسلیم بود. دو رو نبود. اهل شرک ذاتی و وصفی و جَلیّ و خَفیّ نبود.
انشاءالله همه ما و مسئولین ما عالم دوست باشیم. شیخ انصاری چقدر عالمدوست بود و به سادات احترام میکرد. باید اینها را انجام دهیم. اساتید و طلاب و مسئولین این حدیث را سرلوحه کاری خود قرار دهند. سلمان، نمونه اهل تسلیم و از بهترین کارگزاران در نظام اسلامی است.
[۱] سوره انشقاق، آيه ۶٫
[۲] بصائر الدرجات، الصفار القمي، محمد بن الحسن، ج۱، ص۲۵٫
[۳] بصائر الدرجات، الصفار القمي، محمد بن الحسن، ج۱، ص۲۵٫
[۴] الأمالي – ط دار الثقافة، الشيخ الطوسي، ج۱، ص۱۳۳٫
[۵] سوره انعام، آيه ۱۶۲٫
[۶] سوره انعام، آيه ۱۶۳٫