۱- حدیث اخلاقی
۱٫۱- لزوم اعتدال و میانهروی در امور
سخن امروز و حدیث توصیهای و اخلاقی امروز، فرمایشی است از سر الانبیا و المرسلین حضرت امیرالمؤمنین در حکمتهای نهج البلاغة:
«كُنْ سَمَحاً وَلاَ تَكُنْ مُبَذِّراً، وَكُنْ مُقَدِّراً وَلاَ تَكُنْ مُقَتِّراً».[۱]
۱٫۲- امر اول: فضیلت بخشندگی و رذیلت ولخرجی
الحمد لله رب العالمین. جا دارد در این صبحگاه، خدا را شاکر باشیم که با این کلمات، حشر و نشر داریم. حضرت، در این فرمایش، دو امر و دو نهی فرمودند؛ اولین امر این است که بخشنده باش؛ سمح، حالت دستباز بودن است؛ نباید انسان، دست بسته باشد؛ دست باز در علوم و در اموال باشد، ولی ولخرجی نباید کند؛ ولخرجی در اموال و در علوم؛ علوم، نیاز به اهلیت دارد؛ انسان برای هر کس نباید سفره علمی را پهن کند؛ بخشنده باشید، ولی نه ولخرج؛ هر طور شد، نبخشید.
۱٫۳- امر دوم: فضیلت تقدیر و رذیلت سختگیری
امر دوم اینکه شما اهل تقدیر و اندازهگیری و اهل محاسبه باشید، ولی شما سختگیر نباشد؛ مقتّر نباشید؛ اندازهگیر باشید، ولی نه سختگیر؛ قانون کلی است. مفاد فرمایش حضرت، خصلت کلی است که در هر کاری افراط و تفریط نباید داشته باشیم؛ عاقلانه و عالمانه حرکت کنیم؛ میانهرو باشیم؛ تندروی و کندروی از خصلتهای عالم نیست؛ اعتدال و میانهروی، نشانه خردمندی است؛ افراط و تفریط، جاهلانه است.
۱٫۴- لزوم اعتدال در خصایص فردی و امور خانوادگی و اجتماعی
در یکی دیگر از حکمتها هست که «لاَ تَرَى الْجَاهِلَ إِلاَّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً»؛[۲]جاهل، یا اهل افراط است یا تفریط؛ اعتدال ندارد. اول به خود خطاب میکنم که برای همه کارهایمان این قانون را رعایت کنیم. هر حرفی را انسان نباید بزند؛ پرحرفی ناپسند است؛ حرف نزدن هم ناپسند است؛ به جا سخن گفتن، پسندیده است. انسان بزدل باشد، زشت است، ترسو باشد، زشت است؛ بیباک باشد زشت است؛ شجاع باشد، پسندیده است. انسان، هیچ توجه به دنیا نداشته باشد؛ به خانواده و بچههایش و در خودش باشد، ناپسند است؛ همهاش با دیگران باشد، نا مطلوب است. بیمهری و سردمزاجی اجتماعی، نامطلوب است. مطلوب، در سوره بقره است که امت وسط باشد؛ نه یهود نه نصاری و نه مغضوبعلیهم، بلکه منعمعلیهم که معتدل هستند.
رسول مکرم صلیاللهعلیهوآله در بحار، ج۷۴ میفرمایند: «خیر الأمور أوسطها»؛[۳] بهترین کارها این است که انسان، میانهروی داشته باشد. همه این توصیهها، مفاد کریمه قرآن در آیه شریفه سوره اسراء که سفرنامه حضرت رسولالله صلیاللهعلیهوآله است، آیه ۲۹؛ ﴿وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا﴾؛[۴]
مفاد این آیه، همین روایت حضرت امیر علیهالسلام است؛ بخیل نباشید و هر طور هم انفاق و ولخرجی نکنید؛ کرم خوب است؛ به حدی که به ریختوپاش نرسد. در همه مراحل زندگی، خوراک و پوشاک باید اعتدال داشت.
«نه چندان بخور کز دهانت برآید نه چندان که از ضعف جانت درآید»؛[۵]
در عبادات هم باید اهل اعتدال باشیم؛ شوق و ذوق عبادت، یادمان نرود و به کسالت منتهی نشود. حضرت امام علیبنابیطالب علیهالسلام در حکمتها دارند که «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالا وَإِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِض»؛[۶]وقتی اقبال قلبی بود، مستحبات را انجام دهید؛ ولی وقتی ادبار داشت، فقط واجبات.
روزی پدری کارهای خود و بچهاش را توصیف میکرد؛ اینکه تازه بالغ شده، مجبورش میکنیم نماز شب هم بخواند؛ گفتم: شما کار خوبی نمیکنی؛ باید شائقش کنی نه مجبور؛ تشویقش کن. اگر دل ادبار و اقبال داشت، باید سراغ نوافل برود. به تفاوت روزها، باید این حالات رعایت شود؛ نه باید طوری باشد که دیگران از ما سوء استفاده کنند، و نه طوری که ولخرجی را از ما یاد بگیرند.
۱،۶- پرهیز از طعنه زدن به دیگران و ابزاری نکردن بحث اعتدال
مقام معظم رهبری دامت برکاته فرمودند: در مسائل اجتماعی، باید جذب حد اکثری و دفع حد اقلی داشت؛ این برای اعتدال است. میانهروی در کارها باعث این میشود که ما کاری کنیم که ریزش نیرو نداشته باشیم؛ پرورش، یعنی ریزش؛ آموزش، یعنی ریزش؛ نمیشود حوزه داشته باشیم و کسی را از دست ندهیم؛ اگر میخواهیم خار چشم دشمنان و نور چشم دوستان باشیم، نیاز به برنامهریزی دارد؛ نه اینکه این را تبدیل به طنز کنیم و برای منافع حزبی خود استفاده کنیم؛ حزب الله، جز مسیر اعتدال چیز دیگری نیست. در حرکت، عدهای ممکن است به قول امروزیها دلزده شوند؛ یا باب طبعشان نباشد. حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام هم همین طور بودند. اگر انسان همه را جمع کند، نشان نفاق است نه ایمان. رزقنا الله ایانا و ایاکم. ولی طوری شده که برخی از همین اعتدال هم برای غیر اعتدال سوء استفاده میکنند. اعتدال مانند رفیقش، عدالت مظلوم است؛ برخی از عدالت برای ظلم استفاده میکنند. ان شاءالله در برنامهها اهل اعتدال باشیم تا جذب حد اکثری و دفع حد اقلی داشته باشیم. «کن سمحا».
[۱] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج۱، ص۳۲۳، حکمت ۳۱٫
[۲] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج۱، ص۳۲۷، حکمت ۷۰٫
[۳] نهج الفصاحة، پاینده، ابوالقاسم، ج۱، ص۴۶۶٫
[۴] سوره اسراء، آيه ۲۹٫
[۵] گلستان سعدی، باب سوم در فضیلت قناعت، حکایت شماره ۷٫