حیا، عامل عفت
روزهای چهارشنبه طبق رسم سالهای سال، احادیث سیر و سلوکی را مطرح میکردیم. هر روز حدیث اخلاقی داریم؛ ولی امروز بیشتر. حدیث امروز، از احادیثی است که جدا باید برایش برنامهریزی کنیم؛ حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، سالک واقعی و تالی تلو رسول مکرم صلیاللهعلیهوآله و خلیفه به حق فرمودند:
«سبب العفة الحیاء»؛
[۱]« علی قدر الحیاء تکون العفة».[۲]
سبحان الله از این حدیث؛ این را واقعا باید متخصصان علوم مختلف، تجزیه و تحلیل کنند که حیا، سبب عفت است؛ عفت، معلول حیا است؛ هرچه حیا بیشتر باشد، عفت بیشتر است؛ حدیث عجیبی است. حیا، شرم و حریم گرفتن از خدا و دیگران و خود است؛ حیا اینگونه تعریف میشود. همه اخلاقیات و سیر و سلوک را بر محور حیا میدانیم. میشود بگوییم: اخلاق، حیا محور است؛ عرفان، حیا محور است؛ بر محور حیا است؛ ظاهرا اینگونه باشد؛ یعنی حیا، منشأ عفت است؛ عفت، پاکدامنی است. جالب است که حیا، همان به زندگی رساندن و رسیدن است؛ حیا است که مرز زندگی را مشخص میکند. ما بارها در نوشتهها گفتیم که اگر حیا نباشد، هیچ سدی و دیوار و مانع و جلوداری نمیتواند از این انسان ظلوم و جهول جلوگیری کند؛ تنها چیزی که میتواند جلودار باشد، حیا است.
حیا، مورد تأکید انبیای گذشته
در عیون اخبار الرضا علیهالسلام، ج۲، ص۵۶ است که رسول مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «لم يبق من امثال الانبياء عليهم السلام إلا قول الناس إذا لم تستحى فاصنع ما شئت».[۳]
از امثال ۱۲۴۰۰۰ پیامبر علیهمالسلام مثلی هست که حیا نباشد، هر کار خواستید انجام دهید. این حیا یک قسمتی را قبول داریم که ژنتیکی و وراثتی است؛ ولی بخشی از آن هم اکتسابی است. باید به جایی برسیم که حیا را نهادینه کنیم.
داستان چوپان بیحیا
خدا استادمان حضرت علامه حسنزاده روحیلهالفداء را حفظ کند که روزی در محضرشان صحبت حیا شد که هنوز صدای ایشان در گوش من است؛ با آن صدای ملکوتی که «آقاجان من؛ هرچه خدا به انسان میدهد، با حیا میدهد»؛ بین دروس مختلف، این قصه زنگ تفریح ما بود. آقا رسول مکرم اسلام صلی اللهعلیهوآله چوپانی داشتند؛ گوسفندهای حضرت را چوپانی میکرد؛ روزی حضرت به دیدنش رفتند؛ دیدند وسط گوسفندها لباسش را درآورده است؛ فرمودند: بیا تسویه حساب کن؛ گفت: من گوسفندها را خوب رسیدگی میکنم؛ فرمودند: کارت حرف ندارد؛ ولی وسط گوسفندان برهنه شدی؛ کسی که حیا از حیوان ندارد؛ از انسان هم حیا ندارد؛ صد کار خوب هم که داشته باشی، با بیحیایی تو ارزش ندارد؛ تو شرم نداری؛ هرچه هم کارت خوب باشد.
در تاریخ دارد؛ روایت را هم بعد پیدا کردم. این فرد، استغفار کرد؛ فرمودند: اگر قول میدهی تکرار نشود، برگرد سر کارت. (مقرر: داستان آدرسش پیدا نشد)
انواع حیا
حیا از خود
حیا، انواعی دارد؛سیر و سلوک، انواعی دارد؛ از خود، شروع میشود؛ حیای از خود، قسم اول است.
جمله حضرت امیر علیهالسلام در غرر این است: «أحسن الحياء إستحياؤك من نفسك»؛[۴]بهترین حیا، حیا از خودت است.
حیای مقدس اردبیلی از خود
شاگردان مقدس اردبیلی هر وقت وارد میشدند، میدیدند ایشان عمامه بر سر، مؤدب نشسته؛ گفتند: کسی اینجا نیست. فرمود: خودم که هستم؛ پاهایش را دراز نمیکرد؛ موقع مرگ گفت: خدایا چون تو میگویی، پایم را دراز میکنم.[۵]
حیا از مردم
قسم دیگر، حیای از مردم است؛ باید از مردم شرم کند؛ مردم و انسان، ارزش دارد. حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «إيّاك و فعل القبيح فإنّه يقبح ذكرك و يكثر وزرك»؛[۶]
کار ناپسند باعث میشود مردم، از تو بد یاد کنند و وزر و وبالت زیاد شود.
حیا از فرشتگان ناظر و کاتب اعمال
قسم دیگر حیا، حیای از دو فرشته رقیب و عتیدی است که موکل بر من و شما هستند. امام صادق علیهالسلام فرمودند: «فرشتههایی بر شما موکل است که اسرار شما را نگه میدارند»؛ما در معرض فرشتههای الهی هستیم. «ليستحيي أحدكم من ملكيه الّذين معه كما يستحيي من رجلين صالحين من جيرانه و هما معه باللّيل و النّهار»؛[۷]کنز العمال (بنده اینجا متوجه نشدم که روایت امام صادق علیه السلام از کنزالعمال است؟
روایت دوم که از نهج الفصاحه بود انسان باید از دو فرشتهای که همراه با اوست، حیا کند. در مباحث تفسیریمان عرض کردیم که علم فرشتهها به اعمال انسان، علمی است.
حیا از پیامبر و ائمه علیهمالسلام
حیای دیگر، حیای از ولی و امام است. آقا رسول الله صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «فإنّ أعمالکم تُعرَضُ علیّ کل یوم»؛[۸] مربوط به دنیا و آخرت نیست؛ اعمال شما هر روز بر من عرضه میشود.
در روایت دیگری آمده است: «فلیسحی أحدکم أن یعرض علی نبیه العمل القبیح»؛[۹]بپرهیزید که کارهای زشت شما بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله عرضه شود و آگاه شود. در قرآن هم این عرضه اعمال بر نبی هست. اعمال ما در محضر ولی ما، امام زمان علیهالسلام عرضه میشود؛ ما باید حیا و حرمت محضر ایشان را حفظ کنیم.
حیا از خدا
حیای دیگر که مهم است، حیای از خدا است؛ خدا همه نعمتها را به ما داده است؛ مواظب باشیم معصیت و نافرمانی او نکنیم. آقا رسول الله صلیاللهعلیهوآله جمله عجیبی فرمودند: «استحی من الله استحیائک من صالحی جیرانک»؛[۱۰]آنطور که از همسایه و دوستان خوبت خجالت میکشی، از خدا حیا کن؛ انسان با رفیقش حیا میکند، از خدا هم حیا کند.
خاطرهای شیرین از ادب و حیای استاد حفظهالله در مقابل پدر و استادشان
خدا والد مکرم ما را درجاتش متعالی کند؛ حاج شیخ عبدالله عباسی رحمه الله؛ با ایشان محضر استاد مشرف شدیم؛ با اساتید ما انس داشتند؛ ما هم احترام استاد و هم احترام پدر الحمدلله داشتیم؛ مودب، محضر حضرت علامه حسنزاده حفظه الله نشسته بودیم؛ البته محضر آیتاللهالعظمی بهاءالدینی رحمهالله هم مشابه این مطلب رخ داد. حضرت استاد در آن جلسه فرمودند: اینکه این عباسی، نفس سلیمی دارد، حال فهمیدیم که پدر سالمی دارد؛ صحبتهای خوبی شد. پدر، مطلب عجیبی فرمودند: پدر جان من، اگر شما که انشاءالله اینگونه هستی، حرمت خدا را مانند اینکه حرمت من و استادت را نگه بداری، دیگر خیالم راحت است. گفتم: دعا کنید بتوانم. حیاء مع الله، ادب مع الله است.
نزدیکی انسان باحیا به مرتبه فرشتگان
ان شاء الله حیا داشته باشیم و تمرین کنیم و پیاده کنیم. هرگونه با خودمان باشیم، دیگران با ما هستند؛ هرگونه با امام و ولی باشیم، توفیق پیدا میکنیم. «لَکادَ العفیفَ أن یکونَ مَلَکاً مِن الملائکة»؛[۱۱] عفیف نزدیک است فرشته بشود. سبب عفت، حیا است؛ اگر میخواهید فرشته باشید، حیا کنید. الحیا و ما ادراک ما الحیا. حیا شما را به زندگی واقعی میرساند.
[۱] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج۱، ص۳۹۶٫
[۲] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج۱، ص۴۵۱٫
[۳] عيون أخبار الرضا(ع)، الشيخ الصدوق، ج۱، ص۶۱٫
[۴] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج۱، ص۲۰۰٫
[۵] شهید دستغیب، کتاب توحید، فصل سوم.
[۶] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج۱، ص۱۶۵٫
[۷] نهج الفصاحة، پاینده، ابوالقاسم، ج۱، ص۶۵۶٫
[۸] من لا يحضره الفقيه، الشيخ الصدوق، ج۱، ص۱۹۱٫
[۹] بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج۱۷، ص۱۴۹٫
[۱۰] بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج۷۵، ص۲۰۰٫