«أَمَّا بَعْدُ ، فَإِنَّ اللهَ ـ سُبْحانَهُ وَتَعَالَى ـ خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ، لأنَّهُ لاَ تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ، وَلاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ، وَوَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا مَوَاضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فِيهَاهُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ: مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَمَلْبَسُهُمُ الإقْتِصَادُ، وَمَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ.
غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِمْ، وَوَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلاَءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخَاءِ. وَلَوْلاَ الأجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَخَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ. عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ».[۱]
منزل بیست و سوم: بزرگدیدنِ خالق و کوچکدیدنِ مخلوقات
در آداب و اوصاف سالکان و پرهیزگاران بر اساس خطبه حضرت امیرالمؤمنین، امامالمتقین (علیهالسلام)، وصف دیگری که برای سالکان و عارفان و متقیان بیان میکنند، این است:
«عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ».
خصلت دیگر اینها که برجسته است، این است که خداوند و آفریدگار، آنچنان در روح و جان ودل اینها بزرگ شده و جلوه کرده است که غیر از حضرت حق در چشمان اینها بسیار کوچک است؛ این تعبیر، وصف زیبایی است؛ آفریدگار را بزرگنگرند و دیگران را کوچکنگر. ماسویالله را کوچک میبینند. خالق نسبت به آنها، عظمت خاص دارد و مخلوق، یک کوچکی خاص است. میدانید دو سررشته اتصالیه آفریده و آفریننده این است که آفریننده در کمال قدرت و دانایی است و مخلوق، در کمال ضعف و نیاز است. ﴿وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفًا﴾.[۲] اینها خالق را مینگرند. اگر کسی در کنار اقیانوس پهناور باشد و از طرفی قطره آبی باشد، قطعا اقیانوس را رها نمیکند، به قطره آب نگاه کند. اگر کسی در روز و در مقابل آفتاب باشد، شمع کوچک توجه او را جلب نمیکند.
آثار بزرگدیدن خالق و کوچکدیدن مخلوقات
دلنبستن به غیر خدا و زیاد شدن معرفت و مراقبت
پرهیزگاران آنچنان خدا نزدشان بزرگ است و دیگران کوچک هستند که توجه به آنها ندارند. سررشته عظمت و حقارت، در هستی است. اینها نظرشان به سررشته عظمت است. وقتی چنین شد مراقبت و عبادت و کشیک نفس و معرفتشان بیشتر است. آدم و عالم و ماسویالله در نظرشان کوچک است. در نتیجه به ماسویالله دل نمیبندند.
ظلمنکردن به مخلوقات ضعیف
اینها خود را خیلی کوچک میبینند. این قدر کوچک میبینند و خود را در برابر عظمت خدا مسئول میبینند که اگر دنیا را در یک دست و خدا و معارف را در دست دیگر ببینند، توجهی به دنیا نمیکنند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «اگر دنیا را در دست من قرار دهید که لا اله الا الله نگویم، چنین نمیکنم».[۳] بلال هم همین بود. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در خطبه ۲۲۴ نهجالبلاغه میفرمایند: «وَاللهِ لَوْ أُعْطِيتُ الأقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاَكِهَا، عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللهَ فِي نَمْلَة أَسْلُبُهَا جُلْبَ (خلمة) شَعِيرَة مَا فَعَلْتُهُ»؛[۴] اگر تمام هفت اقلیم و آسمان و آنچه زیر آن است در دست من قرار دهید تا به مورچهای ستم کنم و پوست جوی از آن بگیرم، چنین نمیکنم.
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است[۵]
انسانهای متقی، مورچه آزار هم نیستند.
خاطرهای از آیتالله بهاءالدینی رحمهالله
یک روز بینالطلوعین، محضر آیتالله بهاءالدینی رحمهالله بودیم و پیش ایشان درس وافی و صحیفه سجادیه میخواندیم؛ دیدم به گوشه اتاق خیره شدند. با دستشان مورچهای که دنبال غذا بود را راهنمایی کردند؛ فرمودند: این مورچه باید به غذایش برسد، ما هم دنبال غذای خود هستیم.
کوچکی دنیا نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در ادامه همان خطبه ۲۲۴ میفرمایند: «وَإِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لأهْوَنُ مِنْ وَرَقَة فِي فَمِ جَرَادَة تَقْضَمُهَا».[۶]
دنیای شما با همه ثروتهایش، نزد من از برگی که در دهان ملخی است، ارزش کمتری دارد.
در جای دیگر حضرت می فرمایند: «وَلألْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْز».[۷]
حکومت بر شما نزد من از آب بینی بزی کمتر است.
کارگزاران ما و همه ما باید بنگریم که سیره متقین را سرلوحه کارمان قرار دهیم. توجه سالک به خداست و وجهالله را میبیند. امام راحل فرمودند: شهدا زندهاند؛ چون شهید به وجه الله نظر میکند. این متقی، همان مسیر تقوای الهی را میرود.
[۱] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج۱، ص۲۰۴، خطبه ۱۹۳٫
[۲] سوره نساء، آيه ۲۸٫
[۳] بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج۹، ص۱۴۳٫
[۴] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج۱، ص۲۳۴، خطبه ۲۲۴٫
[۵] سعدی، بوستان، باب دوم، بخش۱۴٫