«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ وَتَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ، لأنَّهُ لاَ تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ، وَلاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ، وَوَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا مَوَاضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فِيهَاهُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ: مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَمَلْبَسُهُمُ الإقْتِصَادُ، وَمَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ، غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِمْ، وَوَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلاَءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخَاءِ. وَلَوْلاَ الأجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَخَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ. عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ، فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ، وَهُمْ وَالنَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ».[۱]
در آداب سیر و سلوک و سلوکنامه حضرت امیر المؤمنین (علیهالسلام) بودیم. برای شخص عابدی مانند همام که شاید به این جهت اهل همت بود، یا اهل هم و غم و یا هر دو. اسما از آسمان نازل میشوند و آثار خاص دارند. برای همین در اخلاق اسلامی داریم: ﴿وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ﴾.[۲] انسان نباید لقبهای زشت داشته باشد.
گامها و منازل سیر و سلوک در خطبه متقین
در عبارت امروز حضرت، یک خصلت و ویژگی دیگر که حاکی از مقام والای انسانهای سالک و با تقوا است، بیان میفرمایند:
«فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ، وَهُمْ وَالنَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ».
مراتب یقین
اینها اهل یقین هستند. یقین هم مانند ایمان، دارای مراتب است. بعضی ایمان و یقینشان، تقلیدی است. برخی ایمان و یقینشان، عقلی و استدلالی و از روی دلیل است. ادله معتبر خوبی بر ایمانشان دارند. و بعضی یقینشان را از آیات الهی گرفتهاند. چون به آیات الهی یقین دارند؛ ﴿وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾.[۳] ولی بالاتر از این، برخی یقینشان را از راه شهودشان گرفتهاند. حضرت میخواهند بفرمایند: انسان سالک و پرهیزگار در روش سیر و سلوکی، نه تنها باید ایمان مراتب پایین را داشته باشد که به بالادستیها دست یابد؛ بلکه سالک از علمالیقین و حقالیقین گذشته است و به مرحله عینالیقین رسیده است. اینها مراحل مغتنمی است. طوری است که مشاهده میکند. نه تنها دنیا و ظاهر را مشاهده میکند، بلکه بهشت را میبیند؛ دوزخ را میبیند؛ متنعمین در بهشت را میبیند و نعوذبالله معذبین در عذاب و آتش را میبیند.
این انسانهای سالک طوری هستند که مثل اینکه بهشت را میبینند و گویا در بهشت آرام گرفتهاند و رفاه و آسایش دارند. اینها آتش را میبینند و گویا نعوذبالله خودشان عذاب میبینند. انسان سالک باید از عمومیت ایمان خارج شود و به خصوصیت ایمان وارد شود. برسد به مقام راستین انسانهای مؤمن؛ به مرحله اخلاص و جهاد برسد. انسانهای سالک در سیر و سلوک جهادی، جهاد اصغر و اوسط و اکبر دارند. یک سالک صدر نشین و وارسته و بایسته آن است که در مرحله نهایت سیر و سلوک باشد. تالی تلو اولیا و انبیای الهی است.
گفت رنگ زرد رخسارش حاکی از گفتار و رفتار و دلش است؛ رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون. علامت یقین اینها در سیمایشان مشخص میشود.
یقین شهودی زیدبنحارثه
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «روزی رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) بعد از نماز صبح جوانی بسیار نحیف و لاغر و ژولیدهی جسمانی – نه نفسانی – را دیدند، پرسیدند: «کیف أصبحتَ»؟ آن جوان، زید بن حارثه بود. حضرت فرمودند: صبح بخیر! شب را چطور به صبح رساندی؟ گفت: «أصبحتُ موقنا». کاش همهی ما چنین باشیم. گفت: من به مقام یقین رسیدم. حضرت فرمودند: «إن لکل یقین حقیقة. فما حقیقة یقینک»؟ هر چیزی نشانهای دارد؛ نشانه یقین تو چیست؟ گفت: إن يقيني يا رسول الله هو الذي أحزنني، وأسهر ليلي وأظمأ هواجري، فغزفت نفسي عن الدنيا وما فيها حتى كأني أنظر إلى عرش ربي وقد نصب للحساب، وحشر الخلايق لذلك، وأنا فيهم، وكأني أنظر إلى أهل الجنة يتنعمون في الجنة ويتعارفون على الأرائك متكئون، وكأني أنظر إلى أهل النار وهم فيها معذبون مصطرخون، وكأني الآن أسمع زفير النار يدور في مسامعي؛ من الآن صدای ضجه و ناله آتش را میشنوم».[۴]
این حدیث از محاسن برقی هم نقل شده است.
امروز روز چهارشنبه است. بحث اخلاقی بیشتر است.
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزگار
«حضرت به اصحاب فرمودند: هذا عبد نوّر الله قلبه بالایمان؛ این جوان، انسانی است که خدا دلش را با ایمان نورانی کرده است. بعد حضرت فرمودند: این حالت را حفظ کن و ادامه بده».[۵]
استمرار مهم است. حال مهم است، ولی نسبت به ملکه و مقام، پایینتر است. این «حوّل حالنا إلی أحسن الحال»،[۶] باید ملکه شود. یک شب و دو شب، نماز شب خوب است، ولی هر شب خواندن، انسان را به یقین میرساند. نماز شبتان را ولو یک شب نشد، در وقت قبل یا بعد از وقت بخوانید. حضرت فرمودند: «خدا به تو خیر دهد و این حالتت را نگه دارد». بعد این جوان از حضرت، تقاضای دعا کرد و عرض کرد: «شما دعا کنید خدا شهادت در رکاب شما را نصیب من کند». پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم برای عاقبت به خیری او دعا کردند. در یکی از غروات با پیامبر شرکت کرد و همراه با ده نفر دیگر شهید شد که دهمین نفر بود».[۷] شهود چه میکند! چقدر این جوان زرنگ و آگاه و اهل یقین بود. میدانست سیر و سلوکی نتیجه میدهد که درمحضر سرور سالکان، رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) باشد. ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾.[۸]
سیر و سلوک را دریابید. شروع کنید، دیر نشود. نواقص شخصیتی را کنار بگذارید و کمالاتتان را دریابید. نکند از راه و روش سالکان حقیقی و مجاهدان فیسبیلالله و شهیدانِ مقام عندیّت عقب بیفتیم. نکند در صف جلو نشسته باشیم، ولی انتخاب از صفهای عقب باشد. صاحب صفوف باشیم تا از هر صفی انتخاب شود، ﴿كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ﴾.[۹] سالک، صاحب بنیان مرصوص است. دلش اندوهناک است. جسم و حالاتش همهاش حاکی از این است که گمشدهای دارد که حضرت حق است. انشاءالله پیمایش شما و راهپیمایی شما قبول باشد.
[۱] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج۱، ص۲۰۴، خطبه ۱۹۳٫
[۲] سوره حجرات، آيه ۱۱٫
[۳] سوره بقره، آيه ۴ .
[۴] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج۲، ص۵۳٫
[۵] همان.
[۶] زاد المعاد، العلامة المجلسي، ج۱، ص۳۲۸٫
[۷] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج۲، ص۵۳٫
[۸] سوره احزاب، آيه ۲۱٫
[۹] سوره صف، آيه ۴٫