حدیث اخلاقی (پیامبر صلیاللهعلیهوآله، الگوی اخلاقی انسانها)
دیروز روز ولادت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و امام صادق (علیهالسلام) بود.
اخلاق ایشان آن قدر وارسته و والا بود که در حد اعجاز بود. این منافات با قابل پیروی بودن اخلاق ایشان ندارد. متابعت به لحاظ ما است، ولی به لحاظ حقیقت ایشان، باید بگوییم ایشان ﴿وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۱] هستند. حضرت در بالاترین رتبه اخلاقی هستند.
دو بُعدی بودن انسان
از خصلتهای اسلام این است که رسول مکرم (صلیاللهعلیهوآله)، پیامبر این اسلام است. اسلام، انسان را شریفترین و بالاترین موجود میداند. به قدری که اسلام برای انسان ارزش قائل است، حتی مکتب اومانیسم قائل نیست. آنها ارزش ظاهری قائلند، ولی اسلام، ارزش واقعی. اسلام، کمال انسان را هم بالاترین کمال میداند. ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ﴾.[۲] در آیه دیگر میفرماید: امانت را بر آسمان و زمین عرضه کردیم، تحمل نکردند، ولی انسان تحمل کرد.[۳] انسان، بُعد مادی و معنوی دارد. بُعد ظاهری و بعد باطنی و حقیقی دارد. در ظاهر با موجودات دیگر شریک است؛ میخورد و میآشامد و مانند آن، ولی در بُعد معنوی نیازهایی دارد که باید شناسایی شود و رفع شود. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾.[۴]
اولویت داشتن بُعد معنوی انسان بر بُعد مادی او
مهمترین توصیههای انسان برای بعد معنوی انسان است. حقیقت بعثت جز تلاش برای معنویت نیست. خَلق، یک طرف و خُلق، در طرف دیگر است. کمال جز با رسیدن با بُعد معنوی به دست نمیآید. مشکل خانمانسوز بشر امروزی، فراموشی ارزشهای انسانی است. این مشکل از قدیم الایام بوده است. مشکل همیشهی بشر، غفلت از بُعد معنوی است. فرزانگان بشر و سردرمداران انسانیت و علمداران سیر و سلوک و اعلام الهدی و انبیا و اولیای الهی، همیشه توجهشان به این جهت بود.
خصوصیات انسان در اشعار امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
اشعار منتسب به امیرالمؤمنین، سرّالأنبیاءوالمرسلین (علیهالسلام):
«دوائک فیک و ما تشعر و دائک فیک و لا تبصر
درمان در تو است، ولی آگاهی نداری. درد هم در توست. خوش آن دردی که درمانش تو باشی.
و تحسب أنک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر
و أنت الکتاب المبین الذی بأحرفه یظهر المضمر
فلا حاجة لک فی خارج یخبر عنک بما سطروا»[۵]
﴿ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ﴾.[۶]
لزوم مطالعه کتاب نفس
«الهی مرا به هیچ کتاب دیگر حواله نکن که من درون خود را کتاب میبینم».
بعثت برای خواندن است؛ ولی نه خواندن اصطلاحی، بلکه خواندن کتاب خود. هر کس کتابی دارد و باید کتاب خود را ورق بزند. ما کتابهای دیگران را ورق میزنیم و تقریر میکنیم، ولی کتاب خود را مرور نمیکنیم. در کنار کتاب دیگران، کتاب خود را هم بخوانیم. کتاب وجود ما بر اساس واقعیت است و خیانت نمیکند. اگر دارد، میگوید دارم و اگر ندارد، میگوید ندارم. این کتاب را باید با نور شب خواند؛ با نور روز، خواندنی نیست. با نورانیت روح، خواندنی است. و با امر رب، خواندنی است. ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾.[۷]
امام رضا (علیهالسلام): «بهترین عبادت تفکر در امر الهی است؛ به کثرت عبادت نیست».[۸]
برنامه ریزی برای کتابت نفس خود داشته باشیم. اگر کتاب نفس را داشته باشیم، کتابی داریم که خواندنی است برای خود و دیگران. در این صورت به جایی میرسیم که نفس میشورد و میریزد که قابل آرامش نیست. آرامش دارد، ولی آرام نمیگیرد. «موجیم که آسودگی ما عدم ما است».
[۱] سوره قلم، آيه ۴٫
[۲] سوره اسراء، آيه ۷۰٫
[۳] سوره احزاب، آيه ۷۲٫
[۴] سوره فاطر، آيه ۱۵٫
[۵] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، العلامة المجلسي، ج۱۱، ص۳۶۱٫
[۶] سوره قلم، آيه ۱٫
[۷] سوره اسراء، آيه ۸۵٫
[۸] بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج۶۸، ص۳۲۴٫