۱- حدیث اخلاقی (اخلاص – اربعین حسینی علیهالسلام و اربعینیات). ۱
۱٫۲- اربعین حسینی (علیهالسلام) و اربعینیات.. ۲
۳- عزیمت، یا رخصت بودن شکسته شدن نماز مسافر بر اساس آیه. ۴
۴- نظر مفسرین در مورد آیهی صلاة مسافر. ۴
۵- استدلال قائلین به رخصت به کلمه «لیس علیکم جناح»، در آیه. ۴
۶- اشکال استاد به قائلین به رخصت و ادله استاد بر عزیمت بودن نماز مسافر. ۵
۶٫۱- دلیل اول: اعم بودن لفظ «لیس علیکم جناح»، نسبت به عزیمت و رخصت.. ۵
۶٫۲- دلیل دوم: استدلال به کلام شیخ انصاری رحمهالله… ۵
۶٫۳- دلیل سوم: استدلال به برخی از روایات.. ۵
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /قصر صلاة مسافر، به عزیمت، یا رخصت
۱- حدیث اخلاقی (اخلاص – اربعین حسینی علیهالسلام و اربعینیات)
۱٫۱- اخلاص
حدیث با برکت امروز، حدیثی است که به کرّات شاید شنیده باشید، یا خوانده باشید و حدیثی است که با الفاظ مختلفی نقل شده است؛ هم با کلمه نفی بیان شده و هم با کلمه شرط آمده است؛ «ما اخلص عبد لله عز و جل اربعین صباحا الا جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه».[۱]
این حدیث از امام رضا (علیهالسلام) نقل شده که از پدرانشان تا رسول مکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمودهاند: «هیچ بندهای چهل روز به خاطر خدا اخلاص نمیورزد، مگر آنکه چشمههای حکمت از دلش بر زبانش جاری میشود»؛ یعنی زبان در اختیار قلب قرار میگیرد.
درایة الحدیث:
وقتی زبان در اختیار قلب قرار گیرد، مشمول این جمله است که «فرق عاقل و احمق این است که احمق، فکرش در اختیار زبانش است، ولی عاقل بر عکس، زبانش در اختیار قلبش است».[۲] کسی که چهل شبانهروز اخلاص داشته باشد، عاقل میشود. عقل چیست؟ «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ».[۳] جِنان، یعنی بهشتها و جَنان، یعنی دل؛ یعنی صاحب دل میشود. عقل این است.
انسان تشخصش به عملش است. انسان تا کارکرد نداشته باشد، شخصیت ندارد. شخصیت هر انسانی طبق آیه ﴿قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ﴾،[۴] به کارش است. مواظب کارهایمان باید باشیم. علم، ذهنیات و تصور و تصدیق است، ولی کار، خروجی است. خروجی است که انسان را متشخص میکند و نسبت به بقیه برازندگی میدهد. دیروز عرض کردیم، تشخص عمل انسان، به نیت اوست. نیت، یعنی رابطه بین انسان و خدا، یعنی تقرب. در کارهای عبادی میگوییم: قربة إلی الله. این رابطهای است که به زبان میآوریم؛ اگر دل هم همراه باشد، مؤمن هستیم و منافق نیستیم. مؤمن، زبان و دلش یکی است. وقتی مؤمن «آمنت بالله»، یا «لاإلهإلاالله» میگوید، در خارج هم همه را نفی و خدا را اثبات کند.
گفتیم تشخص نیت به هجرت است. تشخص انسان به عمل و تشخص عمل به نیت و تشخص نیت به هجرت است. هجرت، اول و آخر دارد. حرکت است؛ مثلا از منزل آمدیم، به مدرس. هجرت، مبدأ و منتهی دارد. ما در حرکت، مبدأ و منتهایی داریم. مبدأ حرکت ما خداست و پایان حرکت ما هم خداست. مبدأ و منتهی اینجا یکی است. در این مبدأ و منتهی کس دیگری میآید و شروع شخصیتی و تشخصی میشود. این جز نفس چیز دیگری نیست. تشخص ما به عملمان است و عمل ما به نیتمان است و نیتمان به هجرتمان و هجرتمان به خودمان است و به خدا میرسد. اگر هجرت از خود به خود بود، کاری نکردیم، ولی اگر از خود شروع کردیم و به خدا رسیدیم، بدانیم هجرت کردیم. هجرت یا همیشه از رذائل به رذائل است و یا از رذائل به فضائل است. خوش آن هجرتی که از رذائل به فضائل باشد. خوش آن کسی که از فضائل به فضائل برود. بدا و وای بر کسی که از رذائل به رذائل برود. این دیگر هجرت نیست، بلکه درجا زدن است. در این صورت انسان، رذل میشود. مردم این کلمه رذل را بد میدانند و عذرخواهی میکنیم. کسی است که هیچ چیز برایش مطرح نیست.
۱٫۲- اربعین حسینی (علیهالسلام) و اربعینیات
اربعین، شخصیتساز است. اربعینیات داشته باشید. سعی کنید اربعینیات داشته باشید. ما که قرار است قرآن بخوانیم، چهل روز به نیت این امام و چهل روز به نیت آن امام بخوانیم. انسان باید برای فرشتههای الهی هم اربعینیات داشته باشد؛ به خصوص فرشته مرگ که عامل هجرت ما از این دنیا به آخرت است. بزرگی میگفت: «من گاهی برای عزرائیل، صلوات میفرستم و گاهی برایش نماز میخوانم که وقتی آمد، با هم آشنا باشیم».
عزیزان من، اربعینیات در نزدیکی اربعین، در کارنامه عملیتان نهادینه کنید. قربةإلیالله چهل روز این کار را میکنم.
داخل قرآن حضرت امام رحمهالله، پشت یک نامهای که برای ایشان نوشته بودند برای اینکه اسراف نشود، نوشتهای داشتند. اخلاق از همین جا شروع میشود. ایشان تاریخ زده بودند که دعای عهدم را از فلان روز شروع کردم و فلان روز تمام میشود. نسبت به دعای عهد داریم و در بحث تفسیر هم عرض کردیم. «عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً».[۵] در روایت دارد هر کس چهل روز دعای عهد را بخواند، حضرت را میبیند، یا جزو یاران حضرت است، چه بمیرد و چه زنده بماند.
نسبت به اربعین، هیچ امامی و هیچ انسان بزرگ و کوچکی اربعین ندارد، جز امام حسین (علیهالسلام). من طلبه عرض میکنم، امام حسین (علیهالسلام) تشخصی دارند به نام عملشان. هر کسی روزی دارد. روز ایشان، روز عاشورا است. روز عاشورا تشخصش به هجرتی است که مثال و حالاتش اربعین است. حضرت امام حسین (علیهالسلام)، تشخصشان به اربعین است. در سال گذشته که بحث مسائل کرونا را داشتیم ماهها قبل برگزاری اربعین، به این نتیجه رسیدیم که آیا اربعین منافات با کرونا دارد، یا خیر؟ گفتیم اربعین، اصلِ دین است؛ جزو شعائر نیست که مستحب باشد، بلکه برای اصل اسلام و دین است. تشخص امامت است. حالات ولیّ است و ماندنی است. همه باید این دستاورد را نگه دارند. چون نگه داشتنی است، جزو اوجب واجبات است. نظر ما این است که اربعین در هر زمانی باید برگزار شود. دولت عراق اگر میتواند با رعایت پروتکلها با وسعت جمعیت، ولی اگر نمیتواند، با اقلیتی – و لو خود عراقیها – برگزار کند.
بعد از اجتماعهای اربعین و روز عاشورا کرونا در عراق رایج نشد. همانطور که آب زمزم، آب خاصی است و مولکولهای خاصی دارد و دانشمندان ثابت کردند و دعا هم خوانده شود، تغییر میکند، کسی که در کارخانه ولیّای مثل اباعبداللهالحسین (علیهالسلام) باشد و در اربعین و فضای حالات ایشان قرار بگیرد، هر کجا باشد، حالاتش طور دیگری میشود. یا بروید به زیارت، یا زیارت بیاورید به سراغ خودتان. در هر دو حال، اهل زیارت باشید. هر روز سلام بر امامحسین (علیهالسلام) را نهادینه کنید و تاریخ بزنید. یک چله به یاد علی اکبر و یکی به یاد علی اصغر و دیگران. بعد معنی این حدیث را ببینید: «من أخلص العبادة لله اربعین صباحا».[۶] به صورت «ما اخلص عبد» هم آمده است. هم شرطیه متصله و هم جمله نافیه و استثنا که مفید اثبات است.
هر گونه که میتوانید برای اربعین برنامهریزی کنید. تا روز قیامت، هیچ کسی جز امامحسین (علیهالسلام)، تشخص اربعین ندارد. دنیا حسین دارد. «سمي الحسن حسنا لأن بإحسان الله قامت السماوات والارضون، واشتق الحسين من الاحسان، وعلي والحسن اسمان من أسماء الله تعالى والحسين تصغير الحسن». اسماء حسنی هرچه مصغر شود، بزرگ میشود. «الهی تا کسی میرزای کوچک نباشد، میرزای بزرگ نمیشود». میرزای کوچک از میرزای بزرگ شروع میشود. تا درِ خانهی امام حسین (علیهالسلام) کوچک نشویم، بزرگ نمیشویم.
در الهی نامه گفتیم: «الهی پریشانم پریشانم پریشان و پریشانزاده هستم».
انشاءالله پریشانی ما به ولایت ختم شود. کسی که اربعین داشته باشد، فردای قیامت فقیه وارد میشود؛ چه أربعین حدیثا، چه اربعینیات دیگر. اربعین کارساز است.
۲- خلاصه جلسه گذشته
در روزهای چهارشنبه طبق قرار قبلی، بحث صلات مسافر را داشتیم. تاریخچه را اجمالا عرض کردیم. نظرمان این است که اگر بتوانیم مسائل فقهی را با آیات قرآنی مستند کنیم – که منحصر در ۵۰۰ آیه صریح نیست، بلکه بیش از اینها است – [برای استنباط مسائل شرعی، دستمان باز است].
عرض شد که خدای متعال در سوره نساء، آیه ۱۰۱ میفرماید:
﴿وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلاَةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُواْ لَكُمْ عَدُوًّا مُّبِينًا﴾.[۷] وقتی مسافرت میکنید در زمین و مسافرت دارید، باکی نیست بر شما و گناهی نیست که نماز را قصر بخوانید اگر از خطر کفار بترسید.
۳- عزیمت، یا رخصت بودن شکسته شدن نماز مسافر بر اساس آیه
چند مطلب را باید تذکر دهیم:
ماده ضرب به معنای زدن است. «ضَرَبَ علی الأرض»، یعنی حرکت روی زمین؛ یعنی پایش را روی زمین میزند.[۸]
ذیل آیه دارد: «إن خِفتُم أن یفتنکم الذین کفروا»؛ اگر ترس دارید، باکی نیست که نماز را کوتاه بخوانید. آیه برای جهاد نازل شده است که معمولا در جهاد برای جنگ از شهری به شهر دیگر میرفتند که باید نمازهایشان را سربازها شکسته بخوانند. یعنی در میدان جنگ، نماز خوف بخوانند. ولی اجماع تمام فرقهها بر این است که نماز شکسته خواندن در همه سفرها، شرعی است؛ ولی بحث بر سر این است که این نماز شکسته، رخصت است، یا عزیمت؟
۴- نظر مفسرین در مورد آیهی صلاة مسافر
اولا: قاعدهای داریم که هیچ گاه شأن نزول خاص، منافاتی با عمومیت آیه ندارد.
ثانیا: چه اشکال دارد که جعل اولیه صلات مسافر درحال ترس بود، ولی بعدا به نحو عام شد. همانطور که علامه طباطبایی رضواناللهعلیه، نظرشان این است. بعید نیست نزول آیه، دو مرحلهای بوده است: اول سفرهای جهادی بود و بعد غیر آن را هم شامل شد.[۹]
در تفسیر مجمعالبیان، ج۳ ضمن آیه کریمه، مرحوم طبرسی قائل است که آیه، حالت عمومی دارد، ولی سفرهای صدر اسلام معمولا جهادی بود.[۱۰] ایشان قائل به این هستند که تخصیص در نزول، منافاتی با عمومیت آیه ندارد.
فضای نزول و جو آن با شأن نزول متفاوت است.
۵- استدلال قائلین به رخصت به کلمه «لیس علیکم جناح»، در آیه
نکته دیگر
در کریمه شریفه آمده است که «لیس علیکم جُناح»؛ باکی نیست و بر شما منعی نیست. برخی گفتند: شاید «لیس علیکم جناح»، دلیل بر جواز باشد.[۱۱] آیا صلات مسافر، رخصتی است، یا عزیمتی؟
به وجوب باید نماز را شکسته بخوانیم، یا به جواز باید شکسته بخوانیم؟
۶- اشکال استاد به قائلین به رخصت و ادله استاد بر عزیمت بودن نماز مسافر
عرض ما این است که باید به وجوب، شکسته بخوانیم، نه به جواز. کلمه «لا جناح»، به معنای این است که باکی نیست و منعی نیست و به نظر برخی این مطلب، جواز را میرساند. ما در جواب ایشان میگوییم:
۶٫۱- دلیل اول: اعم بودن لفظ «لیس علیکم جناح»، نسبت به عزیمت و رخصت
اولا: «لا جناح»، اعم است. در بحث حج هم اعم از وجوب و اباحه است. در حج به عنوان وجوب مطرح شده است.[۱۲]
علاوه بر اینکه یک نکته ادبی داریم و آن اینکه «لا جناح»، منع را بر میدارد و این عدم منع با وجوب، ناسازگار نیست. این جمله که منعی ندارد، اعم از وجوب و جواز است و شدّت این «لا جناح» در وجوب است.
۶٫۲- دلیل دوم: استدلال به کلام شیخ انصاری رحمهالله
مرحوم شیخ و برخی از محشین کتاب رسائل در بحث شبهات تحریمیه و شبهات وجوبیه پروراندند که چه تزاحمی بین وجوب و حرمت است، گفتیم: جایی که وجوب است، معنایش این است که اولا کار حرام نیست. یعنی منع شرعیِ ایجابی ندارد. ثانیا حالا که منع شرعی ایجابی ندارد، راه باز میشود که یا واجب است، یا غیر آن.[۱۳]
بحثی در اوامر و نواهی است که نهی، آیا به معنای مطلق طلب است، یا طلب ترک است؟ مراجعه کنید.[۱۴]
«لا جناح»، یعنی حرمت را برداشته است. میماند اباحه و وجوب. ما میگوییم وجوب استفاده میشود که ترکش جایز نیست. ترک شیء، حرام است. آیا طلبش شدت دارد، تا وجوب باشد، یا ندارد که اباحه باشد.
۶٫۳- دلیل سوم: استدلال به برخی از روایات
ما دلیل داریم به خصوص سنت و دلیل روایی که «لیس علیکم جناح» به معنای اباحهی خاص نیست، بلکه عزیمت است.
۶٫۳٫۱- روایت اول
مسند احمد بن حنبل:
شکسته خواندن نماز در سفر، سنتی است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آن را بیان کردند. از ابنعمر نقل میکند: «در سفر بودیم که بر اساس سنت رسول مکرم (صلیاللهعلیهوآله)، نماز دو رکعت شد.[۱۵]
۶٫۳٫۲- روایت دوم
سنن نسائی، باب قصر الصلاة فی السفر
«ما در سفر بودیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، فرمان دادند نماز را شکسته بخوانیم».[۱۶] فرمان، دلیل بر وجوب است.
۶٫۳٫۳- روایت سوم
مجمع الزوائد، ج۲، ص۱۵۶ از سلمان نقل میکنند که بین مکه و مدینه نماز را با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شکسته خواندیم، وقتی که به مدینه رسیدیم، دو رکعت اضافه شد.[۱۷]
این مطلب جدیدی است. ولی در سفر به حال خودش باقی بود. فضای دیگری باز شد. به اطلاقات روایت، دقت داشته باشید. اصل بر سفر است، یا حضر؟ از این بر میآید که نماز دو رکعتی، جعلش مقدم است، تا حضری. دو رکعتی که حذف میشود، «فَرضُ الرسول» است. روایت این را میگوید، یا امر دیگری؟ فریضه الهی دو رکعت است و فریضةالله و فریضةالرسول، با هم چهار رکعتی است.
انشاءالله توضیح این مطلب، برای جلسه آینده باشد.
[۱] بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج۶۷، ص۲۴۲٫
[۲] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج۱، ص۳۲۴، حکمت ۴۰٫
[۳] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج۱، ص۱۱٫
[۴] سوره اسراء، آيه ۸۴٫
[۵] کلیات مفاتیح الجنان، قمی، شیخ عباس، ج۱، ص۵۳۹ و ۵۴۰٫
[۶] بحار الأنوار – ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج۵۳، ص۳۲۶٫
[۷] سوره نساء، آيه ۱۰۱٫
[۸] المفردات في غريب القران، الراغب الأصفهاني، ج۱، ص۵۰۵٫
[۹] الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج۵، ص۶۱٫
[۱۰] مجمع البيان في تفسير القرآن – ط مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، الشيخ الطبرسي، ج۳، ص۱۷۳٫
[۱۱] منتهى المطلب في تحقيق المذهب، العلامة الحلي، ج۶، ص۳۶۳٫
[۱۲] سوره بقره، آيه ۱۵۸٫
[۱۳] فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج۲، ص۱۴۱ – ۱۴۸٫
[۱۴] كفاية الأصول، الآخوند الخراساني، ج۱، ص۱۴۹٫
[۱۵] مسند أحمد مخرجا، أحمد بن حنبل، ج۱۰، ص۴۲۲٫
[۱۶] سنن النسائي، النسائي، ج۳، ص۱۱۷٫
[۱۷] مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، الهيثمي، نور الدين ، ج۲، ص۱۵۶٫