به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نشست دوره ای اساتید، جلسه تفسیر استاد عباسی خراسانی با محوریت سوره بقره امروز، سهشنبه، ۲۷ آبانماه برگزار شد. آیتالله عباسی خراسانی در این جلسه اظهار کرد: در بیان کریمه «هدی للمتقین» گفتیم «ذلک» اشاره به دور است و دلالت بر عظمت و بزرگی قرآنی دارد. قرآن کریم مجلای باری تعالی است و این مجلی از نزدیکترین قرب به انسان شروع میشود تا دورترین حالت انسان که همان مقام علوّ قرآن است. در نتیجه قرآن همراهی و همگامیاش با کسانی است که از طهارت ظاهر و باطن برخوردارند. مقام حقیقی قرآن با مقام حقیقی عصمت همتای یکدیگر هستند، چنانکه رسول مکرم اسلام(ص) در حدیث ثقلین به این نکته اشاره کردند. در نتیجه این معیت برقرار است، چنانچه معیت با مقام سر الانبیا و المرسلین وجود دارد؛ یعنی به تعبیری انسان کامل با «الکتاب» متحد است و به تعبیر روان، کتاب هم کتاب تکوینی است و هم کتاب تدوینی است.
وی ادامه داد: پس آن قرآنی که هدایت برای متقین است، «آن کتاب» است که «لاریب فیه» و «هدی للمتقین» است. میشود گفت صفت اولی صفتی سلبی و بیانگر تعظیم قرآن است و صفت دوم، صفتی است که این قرآن در دسترس انسانها باتقواست. قرآن دارای مراتبی است از «هذه» شروع میشود تا به «ذلک» میرسد و از «عند الانسان» شروع میشود تا به «لدینا» ادامه دارد. این تعظیم قرآن است و خصوصیت قرآن است. ملاک و معیار اشاره به دور و نزدیک هم حال متکلم به این کلام است، نه مخاطب و مستمع. مطلب بعد اینکه هدایت، دور قرآن را به انسان نزدیک میکند. همان هدایتی که در سوره حمد مورد خواهش است، در سوره بقره نقشه راهش را پیاده میکند که «هدی للمتقین» است.
استاد سطوح عالی حوزه علمیه تصریح کرد: نکته مهم دیگر این است که تقوا در این آیه مرتبه نیست، مراتب است؛ یعنی از اولین مرحله سیر و سلوک نیازمند به تقوا هستیم. به تعبیر امام معصوم، متقین کسانی هستند که از مهالک سیر و سلوک پرهیز دارند. اینها مراقب هستند اندیشهشان را جمود نگیرد و انگیزهشان را خمود نگیرد. اینها نه راه را گم کردند و نه هدف برایشان مبهم است. امیرالمومنین(ع) هم میفرمایند اگر قرار باشد اخلاق رئیسی داشته باشد، رئیسش تقوا است؛ یعنی تقوا اخلاق را رهبری میکند. هنرمندی متقین این است که در میان آسیبها ره به جانان میبرند. آنان نه اختلاف دارند و نه تخلف دارند.
وی در ادامه یادآور شد: انسان باتقوا به جایی رسیده است که ظاهر و باطنش در خدمت اعتقاد اوست و واژه ایمان از ریشه «ا م ن» است؛ گویا کسی که مومن است، اعتقاد خود را از آفات تردید به دور نگه میدارد و به تعبیر دیگر، در یک امنیت اعتقادی و عملی به سر میبرد. اینها دیگر قلبشان معتقد است، چنانچه ظاهرشان هم معتقد است و اینها همیشه طبق آیات قرآن کریم شک و شبههای درشان نیست و مومن به غیب هستند؛ یعنی مومن به نادیدنیها هستند. اگر دیگران میگویند ببینیم تا معتقد شویم، اینها به نادیدنیها و ناشنیدنیها هم اعتقاد دارند و ایمانشان را در سپر آرامش قرار دادند. پس متقین کسانی هستند که سپری در میان حوادث دارند.